
نوشته اصلی توسط
peyman60
این خاطره مربوط به سال گذشته هست که خواهر زنم غزل مهمون ما بود و قرار بود شب اون جا بخوابه.همیشه تو کف خواهر زن هام بودم ودنبال فرصت برای کردنشون و مخشون را زدن.خیلی مذهبی هستن و پا اصلا نمیدن.به همین خاطر به قرص خواب آور یعنی سکس یواشکی فکر کردم که قرص کلنازپام 2 یکی از بهترین گزینه ها بود و من تهیه اش کردم و شب قبل از خواب سه تاش را توی یک لیوان شیر موز به غزل دادم و به زنم هم یه قرص .بعد از این که شیر موز را خوردن کم کم گیج شدن دنبال دلیلش بودن و ذهنشون به جایی نرسید و من هم گفتم خسته هستید بهتره بخوابید و غزل تو هال خوابید و منم پیش زنم تو اتاق خواب .یه ویاگرا هم خودم خورده بودم.بعد از حدود 15 دقیقه زنم به خواب عمیقی رفت و من لباس هام را کامل در اوردم و رفتم سراغ غزل.خیلی ناز خوابیده بود اما تخم نمی کردم بهش دست بزنم .کلنازپام ظرف 45 تا 1 ساعت به حداکثر اثرش می رسه و حسنش هم اینه که طرف بعد از بیدار شدن چیزی از اتفاقات حین خواب به یاد نمی یاره.نزدیک یک ساعت هی بر می گشتم پیش زنم یک سر و گوشی آب می،دادم بعد میومدم پیش غزل و از پشت اپن آشپزخونه اروم نگاهش می کردم. از ترس داشتم می مردم اروم رفتم بالای سرش و یک دستش را جا بجا کردم دیدم عکس العمل خاصی نشون نداد لخت پیشش دراز کشیدم و دستش را روی کیرم گذاشتم و شروع کردم به جق زدن .چه احساس خفنی بود به یه ارزوم رسیده بدم کم کم آبم اومد رفت خالی کردم کمرم را و باز نیم ساعت دیگه برگشتم پیشش دراز کشیدم. و اروم بهش چسبیدم که یهو برگشت و غلت زد از ترس،مردم تکون نخوردم و متوجه شدم اثر قرص داره کم میشه دیگه بی خیال شدم و رفتم خوابیدم.و صبح روز بعد هم غزل را بردیم درمانگاه زیر سرم.امیدوارم خوشتون اومده باشه